هوا گرگ‌ومیش‌طوره و سرد. مثلِ وقتی‌ست که آدم خوبه‌ی قصه می‌میره. و این هوا جواز رسمی خودکشی ُ می‌ده به‌م. سرما هم خوردم و می‌تونم بعداً این اجازه رو به خودم بدم که نوشته‌های این متن ُ خیلی جدی نگیرم. 

از تمام آهنگ‌هایی که دارم متنفرم. برای حذف همه‌ش شجاع نیستم، اما در مورد آهنگ‌های گوشی‌م چرا. [ چون یه بک‌آپ از همه‌شون توی کامپیوترم دارم.] دیشب رفتم دوباره اکانت اسپاتیفای‌م ُ شارژ کردم، بلکه چندتا آهنگ تازه‌ی خوبِ دل‌پسند پیدا کنم، دریغا. به ویژه این‌که هیچ‌چی از Birds Die Alone پیدا نکردم و این بیشتر مطمئنم کرد که دل‌م می‌خواد از ادامه‌ی زندگی انصراف بدم.

رفتم توی توییتر یک کنش اجتماعی نشون بدم، به عشق اون استاکری که نمی‌دونم دقیقاً کیه و توییت‌هام ُ می‌خونه و نظر می‌ده، متلک می‌گه بعضی وقتا و بعضی وقتا هم لایک می‌کنه. چندتا از توییت‌ها رو خوندم، این جناح اون ُ می‌کوبید، این یکی اون ُ ، واقعاً همه‌تون یه اندازه منزجرکننده‌این، بیشتر از زندگی ناامید شدم و از اون‌جا اومدم بیرون. 

چیز ناامیدکننده‌تر وقتی بود که توییت یکی از قربانیان حادثه‌ی تروریستی نیوزلند رو خوندم که کلی تعریف کرده‌بود از نیوزلند و ال‌وبل. وای که چه‌قدر مفهوم خونه می‌تونه کشنده‌باشه. و بعدش سداریس از حس بدش نسبت به مهاجرت‌ش از آمریکا به انگلستان گفته‌بود. یه جوری‌م. یه‌جوری که انگار همه‌جای دنیا همه‌چی انقدر mess‌ئه. و هست. و خوشحال نیستم که وقتی کتاب « انتخاب‌های سخت» هیلاری کلینتون رو می‌خوندم به این نتیجه رسیدم. 


اما از همه‌ی این‌ها بدتر می‌ترسم. واقعاً می‌ترسم. چون من می‌دونم زندگی اهمیت نمی‌ده که تو فکر کنی یک اتفاق برات می‌افته یا نه. اون اتفاق می‌افته. 



× واقعاً چه احساس خوشحالی‌ای توی سال جدید وجود داره؟ پیر شدن این‌قدر حال می‌ده؟

×× در نهایت، ما همه‌مون دوست‌داریم یه‌جایی، یه نفر بدونه که واقعاً چی فکر می‌کنیم. 

××× الان هم برای دراومدن از این حال‌وهوا و گندنزدن توی حالِ خانواده می‌خوام برم تخم‌مرغا رو رنگ کنم.

×××× ولی کاش حداقل هوا این‌قدر سرد و لعنتی نبود. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

امپراطور احساس اسلام نیوز سیب من زیورکالا یادداشتهای زهرا قربانی مهارت هفتگانه احسان رئیسی جدیدترین ترفند های دنیای اینترنت انتخاب من وب سایت متوکلون